صلی الله علیک یا ابا عبدالله
محبت اهل بيت عليهم السلام تا چه اندازه اهميت دارد و چگونه به دست مىآيد؟
محبت اهل بيت عليهم السلام تا چه اندازه اهميت دارد و چگونه به دست مىآيد؟
«حب»؛ يعنى، رغبت و ميل انسان به چيزى. اگر اين ميل باطنى و رغبت دل به چيزى شديد و قوى شود، آن را عشق مىنامند. جايگاه حب اهل بيت عليهم السلام را بايد از قرآن و روايات اخذ كرد.
در اهميت و جايگاه محبت اهل بيت عليهم السلام همين بس كه قرآن، آن را تنها پاداش رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله معرفى كرده است: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى ؛ « [اى پيامبر!] بگو از شما هيچ پاداشى درخواست نمىكنم، جز آنكه نزديكان مرا دوست بداريد».
رسول اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد: «لا يؤمن احدكم حتى اكون احبّ اليه من ولده و والده و الناس اجمعين» ؛ «هيچ كس از شما ايمان ندارد؛ مگر اينكه من نزد او، از فرزندانش و پدرش و همه مردم محبوبتر باشم».
آن حضرت اصل ايمان را مشروط به «حبّ» خود مىداند و در روايتى ديگر براى آن، مرتبه بالاترى معرفى مىكند: «لايؤمن عبد حتّى اكون احب اليه من نفسه ويكون عترتى احب اليه من عترته و يكون اهلى احب اليه من اهله و يكون ذاتى احب اليه من ذاته» ؛ «هيچ بندهاى ايمان ندارد، مگر اينكه من نزد او،
از خودش محبوبتر باشم و ذرّيه من پيش او، از ذرّيه خودش محبوبتر باشد و اهل من پيش او، از اهل خودش محبوبتر باشند و ذات من نزد او، از ذات خودش محبوبتر باشد».
پيامبر صلى الله عليه و آله در اين روايت، شرط ايمان را حُب خود و اهل بيت خويش- آن هم در مراحل بالاتر- معرفى كرده است؛ زيرا به طور معمول انسان به خود علاقه شديدى دارد و نزد خودش از همه محبوبتر است؛ سپس فرزندانش و آن گاه ديگر نزديكان او. اما وقتى انسان در حُب كسى، به مرتبه بسيار بالا مىرسد، او را بر خود و فرزندان، نزديكان و همه كسان ديگر ترجيح مىدهد و اين همان مرتبه شديد و قوى حب است كه به آن «عشق» مىگويند. بنابراين حب اهل بيت و ائمه اطهار عليهم السلام، بايد در حد اعلا باشد و هر اندازه از اين حد فروتر باشد، به همان اندازه ايمان شخص، نقص و كاستى دارد.
به عبارت ديگر درجات ايمان با درجات حبّ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام پيوستگى دارد و با آن سنجيده مىشود.
دوستى اهل بيت عليهم السلام در عمل
امام باقر عليه السلام مىفرمايد: «يا جابر! بلّغ شيعتى عنّى السلام و اعلمهم انّه لا قرابة بيننا و بين اللّه عزوجل و لا يتقرّب اليه الا بالطاعة يا جابر من اطاع اللّه و احبنا فهو ولينا و من عصى اللّه لم ينفعه حبنا» ؛ «اى جابر! از طرف من، به شيعيانم
سلام برسان و به آنان اعلام كن كه هيچ قرابت و خويشاوندى بين ما و خداى عزوجل نيست و هر كسى فقط با اطاعت و بندگى به درگاه الهى تقرّب مىيابد.
اى جابر! هركس خدا را اطاعت كند و همراه آن به ما محبت ورزد، دوست و محبّ ما است و هركس خدا را معصيت كند، حب ما برايش نافع نيست».
بنابراين اولين شرط حب اهل بيت عليهم السلام، اطاعت از حق تعالى و پرهيز از گناه است. ممكن است كسى درجه پايين محبت (همان ميل باطنى و رغبت درونى) را داشته باشد؛ ولى عملًا اهل معصيت هم باشد! چنين حبّى، چندان سود بخش نيست. البته معصيتهاى اتفاقى- كه بعد از آن توبه باشد- باعث نمىشود حب اهل بيت عليهم السلام سودى نبخشد.
حضرت على عليه السلام فرمود: «انا مع رسولالله و معى عترتى على الحوض، فمن ارادنا فليأخذ بقولنا وليعمل بعملنا …» ؛ «من با رسول خدا صلى الله عليه و آله در حالى كه عترت من هم با من هستند، بر حوض [كوثر] اشراف داريم. پس هر كس ما را مىخواهد، هم بايد گفتار ما را بگيرد و هم عمل ما را، عمل كند …».
بنابراين محبت بايد در عمل جلوهگر شود.
راههاى كسب دوستى اهلبيت عليهم السلام
1. معرفت اهلبيت عليهم السلام: در پرتو معرفت امام، به كمالات و ويژگىهاى او بيشتر واقف مىگرديم و اين آشنايى به طور طبيعى شيفتگى و محبّت را در پى دارد.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «الامام عَلَم بين اللّه عزوجل و بين خلقه، فمن عرفه كان مؤمنا و من انكره كان كافرا» ؛ «امام آن شاخص [و دليل و راهنماى]
آشكار است كه بين خداى عز و جل و خلقش قرار گرفته است. پس هر كس او را شناخت، مؤمن مىگردد و هر كس او را انكار كرد [و نشناخت]، كافر مىگردد». مؤمن بودن، فرع بر شناخت امام است.
2. اطاعت از اهل بيت عليهم السلام: اگر كسى شناخت لازم و كافى از اهل بيت عليهم السلام پيدا كرد، اطاعت از آنان را بر خود لازم مىداند؛ ولى گاهى شناخت در آن حد بالا نيست، در اين صورت چه بسا نسبت به اوامر آنان سرپيچى كند! عصيان به هر اندازه باشد، به همان مقدار كدورت و بغض مىآورد.
كدورت و بغض، ضد صفا و حب است. پس هر اندازه نسبت به اوامر آنان عصيان شود، به همان اندازه بغض و كدورت نسبت به آنان در دل ايجاد مىشود و برعكس، هر اندازه نسبت به اوامر آنان اطاعت شود، به همان اندازه حب و صفا، دل را فرا مىگيرد.
امام رضا عليه السلام مىفرمايد: «اللهم انى اسئلك … العمل الذى يبلغنى حبك …» ؛ «خدايا! از تو آن عملى را مسألت مىكنم كه حب تو را به من برساند».
بنابراين يكى از راههاى عملى وصول به «حب اهلبيت عليهم السلام»، اصل عمل و اطاعت است.
3. توسّل با معرفت: در پرتو شناخت امام، مىفهميم همه چيز ما به او وابسته بوده و وى واسطه فيض و كمال است. اگر توسل با شناخت و توجه همراه باشد، ترنم عارفانه و عاشقانهاى است كه حب را در دل بيش از پيش مىپروراند.
دفتر چهارم(امام شناسى) ؛ ص179
منبع : نرم افزار پرسش و پاسخ دانشجویی
گریه بر سید الشهداء علیه السلام
یا ثار الله علیه السلام
گریه همیشگى امام سجاد علیه السلام در سوگ حسین علیه السلام و شهیدان
انّ زین العابدین علیه السّلام بکى على ابیه اربعین سنة، صائما نهاره، و قائما لیله
…، همانا امام سجّاد علیه السّلام براى مصائب پدرش، چهل سال گریه کرد که روزهایش را روزه گرفت و شبهایش را با عبادت به سر مىآورد. هر گاه وقت افطار مىشد، خدمتکار خانه آب و غذاى آن حضرت را مىآورد و نزد او مىنهاد و مىگفت: «اى مولاى من بخور.» امام سجّاد علیه السّلام مىفرمود:
قتل ابن رسول اللَّه جائعا، قتل ابن رسول اللَّه عطشانا، پسر رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم گرسنه کشته شد، پسر رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم تشنه کشته شد.
این جملهها را پیوسته تکرار مىکرد و مىگریست تا اینکه غذایش از اشکهاى چشمشتر مىشد، و همچنین آب آشامیدنى آن حضرت با اشک چشمانش مخلوط مىشد، و حال او این گونه بود تا به لقاء اللَّه پیوست
غم نامه کربلا / ترجمه االهوف على قتلى الطفوف، ص: 227
پیاده روی اربعین
سفرنامه اربعین 94 حجت الاسلام پناهیان/یادداشت دوم-7آذر94:
در پیادهروی اربعین به چه فکر کنیم؟/ جاماندههای اربعین به چه فکر کنند؟
عزاداری امام حسین(ع)، زیارت، و بهویژه «زیارت اربعین»، صرفاً محل احساس و شور نیست، محل اندیشه و شعور هم هست. این را توصیه نمیکنم، بلکه توصیف میکنم.
بنده معتقدم اندیشه و شعور، در شور حسینی شما جاری هست و نیازی به دلسوزی کسانی که از دور شما را نگاه میکنند نیست.
«تفکر» یکی از آداب عبادت باعظمت زیارت اربعین است. شما در این پیادهروی فرصت خوبی برای اندیشیدن و تفکر دارید.
یکی از موضوعاتی که باید درباره آن تفکر کرد راز اینهمه تأکید امامان معصوم(ع) به زیارت اباعبدالله الحسین(ع) است.
چرا اینقدر سفارش بر زیارت هرساله کردهاند؟ و حتی سالی دو یا سه مرتبه.
چرا اگر کسی به زیارت کربلا نرود جفا کرده است و عاق رسول خدا(ص) و ائمه هدی(ع) میشود؟
چرا زیارت امام حسین(ع) نرفتن، طبق روایت، از عمر انسان میکاهد؟
چرا اینقدر ثوابهای باعظمت برای زیارت کربلا قرار دادهاند؟ بهویژه تأکید بر پیادهروی برای زیارت فرمودهاند.
چرا اربعین را میعادگاه میلیونی زائران قرار دادهاند؟ امام حسن عسگری(ع) وقتی زیارت اربعین را علامت مؤمن اعلام فرمودند، حتماً حضور میلیونی مومنین امروز را پیشبینی میکردند و حتماً آن را قصد کرده بودند.
و سوالهای اساسی دیگر که باید درباره آنها فکر کرد:
چه عاملی مانند امام حسین(ع) میتواند اینچنین برای امت اسلامی قدرتآفرین باشد؟ چگونه میتوان حماسۀ زیارت اربعین را مقدمۀ تمدن عظیم اسلامی دانست؟ حماسۀ اربعین چگونه تاریخ را ورق خواهد زد؟
بیتردید با درک پاسخ این سؤالها ارزش عبادت زیارت اربعین افزایش خواهد یافت.
کسانی که به این زیارت نیامدهاند نیز باید در اینباره بیندیشند تا متوجه شوند از چه فیض بزرگی محروم شدهاند. امید است که موانع جدی داشتهاند که نتوانستهاند بیایند.
بیان معنوی