حق الناس
از امام حسین (ع) نقل است که ایشان در شب عاشورا همه اصحاب را جمع کردند وآخرین وصیت خودشان را که بسیار زیبا وپند آموز است بیان نمودند .ایشان خطاب به اصحاب فرمودند ما فردا در این مکان همگی به شهادت خواهیم رسید. من بیعت خودم را از گردن همه برداشتم واگر هر کس از شما که اینک در این جمع است واحساس می کند که از سر اجبار همراه من شده است می تواند باز گردد و هر که تعلق خاطری به دنیا دارد می تواند برود و من هیچ کس را به اجبار در این صحرا نگه نمی دارم به خدا قسم من قیام نکردم مگر آنکه حقی را باز ستانم واین مشیت خداست وما همگی بندگان خداییم .
« هر کس دینی به گردن اوست ویا به کسی مقروض است و آن را ادا نکرده باز گردد به خدا سوگند که اگر حقی از حق الناس را به گردن داشته باشید وفردا کشته شوید شهید محسوب نمی شوید مگر آنکه آن حق را ادا نمایید»
اگر مردم آنقدري كه براي نجس و پاكي وسواس دارند كمي هم به حق الناس اهميت مي دادند، مشكلاتشان كم مي شد. در حالي كه اسلام ، طهارت و نجاست را آسان گرفته و مردم بر خود سخت مي گيرند ؛ اما به حق الناس ، يسيار اهميت داده ، ولي مردم آنها را ساده مي گيرند
معمولا مردم گمان مي کنند حق الناس فقط از ديوار مردم بالا رفتن يا دست در جيب مردم کردن است، غافل از آنکه حق الناس بسيار ريز است مانند:
- ماشينش را جايي پارک مي کند که مزاحمت براي مردم است
- جلوي ماشينها ميپيچد
- بدون دليل بوق مي زند
- دزدگير ماشينش را شبها حالتي مي گزارد که اگر پرنده اي هم روي آن نشست صدا کند
- پول کالا را به بيشتر رند مي کند مثلا شده هزار و نهصد تومان مي گويد دو هزار تومان
- عابر پياده از چراغ قرمز مي گذرد
- از پله هاي آپارتمان چنان مي دود که همسايه ها اذيت مي شوند
- در منزل را طوري مي بندد که همه از خواب بيدارشوند
- دم در مسجد کفشها را مي گزارد که باعث مي شود مردم پايشان را از زمين بيشتر بلد کنند تا کفش ها لگد نشود
- کالاي تاريخ گذشته يا بي کيفيت مي فروشد
- امام جماعتي که دير مي آيد
- صداي آهنگ يا حتي مداحي و قرآنش از مغازه يا منزل بلند است و ديگران را اذيت مي کند
- در کتابخانه صحبت مي کند و باعث آزار ديگران مي شود
- در اداره از وقت مردم مي زند و نماز مستحبي يا کتاب يا … مي خواند
- حرفي مي زند كه باعث ناراحتي ديگران مي شود
اينها بسيار ظريف است . اگر اين مسائل كوچك را دقت نكنيم كم كم، تخم مرغ دزد ، 3 هزار ميليارد شتر اختلاس مي كند
داستان:
روزی در نجف اشرف حضرت امام خمینی می خواست برای نماز جماعت وارد اطاق بیرونی شود. جلو ي اطاق انباشته از کفش نمازگزاران بود به طوری که جای پا گذاشتن نبود. امام وقتی به کفش کن رسید و آن وضع را دید، توقف کرد و از پا گذاشتن بر روی کفش مردم خودداری ورزیده، وقتي مردم كفشها را از سر راه كنار زدند، آن گاه امام وارد اطاق شد.
نظرهمه مراجع معظم تقلید: اگر چه اقامه مراسم و شعائر دینى در زمانهاى مناسب، از بهترین كارها و جزو مستحبات مذكور است؛ ولى واجب است برگزار كنندگان مراسم و عزاداران تا حد امكان از اذیت و ایجاد مزاحمت براى همسایگان بپرهیزند (هر چند با كم كردن صداى بلندگو باشد).